خانومی ::
چهارشنبه 85/12/23 ساعت 12:56 عصر
برایت باید بگویم
برایت بارها باید بگویم
که در رگهای من جاری شدی چون خون
که از من ساختی بار دگر مجنون
شاید . . . . .
از شکوه عشق خانمان سوز
برایت باید بارها قسم یاد کرد
برایت باید سر سجده فرود آورد
شاید . . . . .
ز دست تو باید به تاریکی کوهستان غم سفر کرد
به دنبال تو تا خورشید باید رفت
به پیش پای تو شاید که چون یک مشت خاک بی بها گردم
برای قلب تو شاید خدا گردم
نمیدانم که در جای نگین زرین کلامت قرار میگیرم
و یا در زیر پاهای تو بی رحمانه میمیرم
شاید . . . .
نمی دانم که بعد از سالهای سخت و دشوار
که بعد از روز های گرم و شیرین
زمان مردنم آیا ، زمان مردنم آیا
در آغوش تو جانم را خدا گیرد
و یا این آرزو در نطفه میمیرد
شاید . . . . .
نوشته های دیگران()